تقویم زخمی یا زخمی تقویم؟

تقویم زخمی یا زخمی تقویم؟

از زمانی که بچه بودم سفرهای نوروزی را دوست نداشته‌ام. آن موقع‌ها برای این بود که خاله دایی‌هایم می‌آمدند اهواز و همه دور هم جمع بودیم؛ یا در باغ و پارکی یا همین خانه‌هایمان.عاشق دورهمی‌های خانوادگی و وقت گذراندن و

از گذر زمان

از گذر زمان

به ویدئوی دوم نوروآناتومی UBC که رسیدم حواسم از دکتر کربز پرت شد به ترم چهار دوره‌ی پزشکی؛ همان زمانی که برای اولین بار با دنیای عجیب و غریب مغز آشنا شدم و آناتومی و فیزیولوژی هوشمندش عمیقاً شگفت‌زده‌ام کرد؛

یک لحظه داغم می‌کشی یک دم به باغم می‌کشی

یک لحظه داغم می‌کشی یک دم به باغم می‌کشی

بطن جامعه عجب غیر یک دست و ناهماهنگ و ناپایدار است! تا می‌آیم از تعریف دست و پنجه ی طلایی و شفا‌بخشم کیفور شوم با تهدید درآمدن پدرم و نسبت تنگاتنگم با زباله‌ها و دزدها رو‌به‌رو می شوم. به طرفت العینی از بالای ابرهای قداست پزشکانه ام به چاه فاضلاب دزدی بی‌وجدان و قاتلی بی‌همه چیز پرتاب می‌شوم. عجب دنیای دونی…