با این حال من همیشه در این دوراهی بودهام. هنوز هم هستم.
وصال بودن
![وصال بودن وصال بودن](https://fatememovahedi.com/wp-content/uploads/2024/04/Name-e1713283538156.jpg)
با این حال من همیشه در این دوراهی بودهام. هنوز هم هستم.
بیست و چهار ساعت اول
هزار سال هم که بگذرد بدن زنانه ام هر ماه شگفت زده ام می کند.
برای چهارمین بار در سه هفته ی گذشته دستور ترخیصش را از سرویس نوروسرجری نوشتم.
” دل ایرانی، آماجگه غم تا کی
پشت احرار به پیش سفها خم تاکی”
ساعت 8 و 20 دقیقه است و دقیقاً سه ساعت و بیست دقیقه است که دارم سعی می کنم کارها و برنامه هایم را روی کاغذ بیاورم.
“بچه ها! میاید بریم یواشکی گل بازی کنیم؟”
بهار آمد گل نوروز نشكفت
مگر خورشيد و گل را كس چه گفته ست؟
كه اين لب بسته و آن رخ نهفته ست؟
مگر دارد بهار نورسيده
دل و جاني چو ما در خون كشيده
از زمانی که شروع به فکر کردن کردم، یعنی حوالی روزهایی که داشتم به بلوغ می رسیدم، دو پاره شدن زمان برایم اتفاق افتاد؛ یکی حال که داشت رخ می داد و دیگری آن بازه ی فارغ ایده آل که مجال “بررسی و انتخاب” به من می داد.
قرار بود فقط تلخ ننویسم. قرار نبود اصلاً ننویسم.