فاطمه هستم؛ وصال صدایم می کنند.

من با دو نام متولد شدم. قبل تر ها خودم را در یک اسم نه، که در دو جمله معرفی می کردم. باید برای مخاطبم توضیح می دادم که اسم شناسنامه ای ام فاطمه است ولی در خانه وصال صدایم می کنند.
انگار که یک دوگانگی ذهنی نسبت به خودم همیشه همراهم بوده است. حالا، برای معرفی خودم باید بگویم پزشک هستم با شوق و علاقه ی زیاد به ادبیات، فلسفه، رفتارشناسی، عکاسی و سفر.

اولین دو راهی زندگی ام انتخاب بین رشته ی انسانی و تجربی در دبیرستان بود. که بخاطر نبود رشته ی انسانی در مدارس سمپاد از همان روزهای نخست به سمت تجربی متمایل شد.

از ابتدای ورودم به دانشکده ی پزشکی شیراز میخواستم بخش های پراکنده ی قلب و ذهنم را در یک مجموعه ی منسجم جمع کنم و به من ‌ِ ‌واحدی برسم.

با حضور در فعالیت های علمی و فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی شیراز- که انصافاً متنوع، بی بدیل و حرفه ای بودند- توانستم به نقطه ی روشن ابتدای مسیرم برسم. در هفت سال دانشکده ی پزشکی توانستم در تقریبا همه ی زمینه های مورد علاقه و حتی بی علاقه کاری کنم؛ دانشگاهمان بستری داشت وسیع و پر نعمت از گروه ها و کانون ها و انجمن های مختلف در سطح دانشگاهی و کشوری و بین المللی.


همین حضورهای کم رنگ و پر رنگ من رویدادهای دانشجویی- که مرا آن اوایل بیشتر شبیه سرگردانان در جزیره ی اسرارآمیز کرده بود- باعث شد امروز بتوانم با اطمینان بیشتر و قلبی آرام تر درباره ی آینده ی شغلی و تحصیلی و اجتماعی و خانوادگی خودم صحبت کنم. نهایتا توانستم اکسیر علم را در پیوند بین پزشکی و لیست بلند بالای علایق مهم غیرپزشکی ام – دقیقتر بگویم علوم انسانی و هنری ام- بیابم؛ نوروساینس. درباره ی نوروساینس و عمق و وسعت آن صحبت بسیار است و دانش من ناچیز، ولی همین اندکی که دانسته ام مرا، همان تکه های پراکنده ی قلب و ذهن مرا به هم نزدیک تر کرده است.

در حال گذراندن طرح پزشکی عمومی ام در اورژانس بیمارستان خرمشهر هستم و مشتاق خواندن و آموختن.

اینجا را برای نوشتن ساخته ام؛ چرا که نوشتن مرا می سازد.

من را دنبال کنید:

آخرین اخبار را در ایمیل خود دریافت کنید.

برای دریافت آخرین اخبار ، خبرنامه ما را مشترک کنید. بدون هرزنامه