اگر به بیمارهایم بگویم که چند شب پیش در حالی که در این سمت کره ی زمین که ما هستیم شب بوده و در سمت دیگر که روز بوده آدم فضایی ها در شرقی ترین جزیره ی مجموعه جزایر پولینزی اقیانوس آرام فرود آمده اند و از دود اگزوز ماشین های فضایی شان ویروس جدیدی در سراسر کره ی زمین پخش شده و عامل ایجاد اسهال و استفراغ و تب و سردرد و گلودرد خودشان و عمه زاده ها و عموزاده هایشان که شب گذشته اش همه با هم مجلس ختنه سوران اولین نوه ی پسری عموی وسطیشان بوده اند همین ویروس است راحت تر می‌پذیرند تا بگویم کروناست.
این را در آستانه ی دومین سالگرد ورود این ویروس ملعون به زندگیمان کشف کرده ام. به جای بحث و جدال با بیمار برای استفاده از داروهای ضد التهاب و رعایت قرنطینه ی خانگی و اصرار برای استفاده از مرخصی استعلاجی به خاطر کرونا کافیست بگویم ” ویروس جدیدی آمده که همه ی این هایی که می‎‌بینی اینجا نشسته اند به آن دچار شده اند. این ویروس جدید، از قضا، خیلی مسری است. پس بهتر است در خانه بمانی، خوب استراحت کنی، مایعات فراوان بنوشی و از ماسک استفاده کنی.”
این حساسیت بیش از حد به اسم کرونا نمی‌دانم از کجا آمده است. ترس نیست. یک جور احساس دل بهم خوردگی بعد از شنیدن یک بوی مشمئز کننده است که چشم و ابرو و بینی آدم را در هم مچاله می‌کند. مریض های من با لهجه ی خودشان و حرکات خاص محلی شان دست هایشان را در هوا تکان می‌دهند و چند جمله ی عربی می‌گویند که من فقط واژه ی کرونا را روی نیشخندشان می‌شنوم. البته اخیرا به لطف نسخه ی الکترونیک حتی حالت چهره شان را هم نمی‌توانم ببینم و در حالیکه گردنم با رویشان نزدیک صد‌و‌هشتاد درجه زاویه دارد باز هم متوجه کلام اعتراضی و انزجاری‌شان از واژه‌ی کرونا می‌شوم و فقط برای قانع کردنشان به استفاده از داروها راضی نگهشان می‌دارم که ” نه معلوم نیست کرونا باشد! اگر تا سه روز خوب نشدی می‌توانی تست بدهی.” پاسخ طلایی به این مهلت زمانی من این است ” شک نکن خوب می‌شوم. خودم می‌دانم کرونا نیست.‌” بحمدالله که دستگاه کرونا‌‌یاب را با واکسن به بدن همه ی شان تزریق کرده اند.

در روزهای ابتدایی این جهش اخیر، امیکرون، از ترس تکرار تجربه های مرگبار جهش دلتا تمام تلاشم را می‌کردم مریض‌ها راضی به تست دادن و انجام سی تی اسکن ریه در روز پنجم بیماری شوند. ولی دو هفته که گذشت و آمار بستری و فوت پایین ماند از شدت و حدت و پیازداغ ماجرا برای مریض های به اصطلاح “خوشحال” کم کردم. قبل تر‌ها با همه‌شان سر انجام سی تی اسکن در روز پنجم بیماری رسماً دست به یقه می‌شدم. به وضوح دیدم مریض‌هایم آرام تر شدند. من از کرونا به عنوان ” اون ویروس جدیده” یاد می‌کردم، خودشان هم متوجه می‌شدند منظورم سویه‌ی امیکرون است و همان کروناست ولی انگار همین که این اسم ترسناک مرگ‌آور تکراری حال به هم زن را از پزشکشان نمی‌شنیدند حس بهتری داشتند.

شاید دلیلش غرقه شدن در اطلاعات یا همان Information overload باشد که از حجم زیاد اطلاعات درست و نادرست درباره‌ی این بیماری در شبکه‌های رادیو و تلویزیون و فضاهای مجازی ناشی شده است، یا اینکه از خستگی و عجز همه‌ی جهان از کنترل بیماری می‌آید.
دلیل دیگری هم در ذهنم بود ولی رد شد؛ آن هم عدم باور به وجود ویروس بود. چرا که فقط تعداد انگشت شماری از مراجعانم واکسن نزده اند و این نشان می‌دهد به ویروس و پیشگیری و واکسن باور دارند. اما، دلیل بعدی دقیقاً همین واکسن است. آن‌هایی که واکسن زده‌اند از گارد گیرندگان سرسخت در مقابل نام کرونا هستند. گاهی توضیح می‌دهم که واکسن فقط از بیماری‌ شدید جلوگیری می‌کند. گاهی هم با شرمندگی از روی علم و دانش مجبورم برای آرام کردن فردی که در حال داد و فریاد است بگویم که حالا که واکسن زده‌اند یا یک سرماخوردگی ساده است یا نوع خفیف همان اسمش را نبر.

اسمشو نبر یا همان کرونا
برچسب گذاری شده در:     

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *